هلیاهلیا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

هلیا دردونه مامانی و بابایی

خوش اومدی مامانی

سلام عزیز دلم قربون شکل ماهت برم امروز سومین روزیه که فهمیدم اومدی تو دلم، خوش اومدی گلم میدونی عزیزم که خیلی دوست دارم، تو با ارزشترین چیزی هستی که تو این دنیا دارم از گوشتو پوستو استخون خودم قول میدم که همیشه مواظبت باشم دوست دارم اونقدر قوی باشم که نذارم تو زندگی خم به ابروهای نازت بیاد هنوز نمیدونم دخملی یا پسمل ولی واقعا برام فرقی نمی کنه فقط میخوام سالم و صالح باشی به زندگیم یه رنگو بوی دیگه دادی ،خدا حفظت کنه خیلی برای اومدنت لحظه شماری کردم نانازم میخوام بدونی که فقط بخاطر خود خواهی خودمون که بخوایم نی نی داشته باشیم به این دنیا نیاوردیمت خواستیم بیای تا اشرف مخلوقات خدا باشی، خواستیم بیای تا فرصت زندگی ...
7 اسفند 1390

بمووووووووون

عزیز دل مامان نمیدونی دیروز چی کشیدم چقدر گریه کردم آخه یه علامتایی هس که شاید نمونی تو دلم دیروز بدترین روز  عمرم بود خیلی بهم سخت گذشت رفتم دکتر بهم امید نداد گفت یا می مونه یا نه تا دو هفته دیگه هیچی مشخص نمیشه مامانی امیدوارم بمونی....خیلی دوست دارم ....نمیتونم ببینم که تنهام بذاری عزیز دلم ازت میخوام که بمونی دردونه من
4 اسفند 1390
1